بروزرسانی: 19 آذر 1404
رابطهٔ عاطفی و عشق درمانجو و روان شناس آری یا نه؟
در روانکاوی حالتی به نام انتقال (Transference) وجود دارد که بر پایهٔ آن درمانجو به طور ناهشیار، روانکاو را هدف احساسات، آرزوها و تجربیات کهنهٔ خود قرار می دهد. به بیانی دیگر درمانجو احساسی که نسبت به دیگری دارد را در خصوص روان شناس خود نیز حس می کند. ممکن است روان شناس جای پدر یا مادر نامهربان وی را گرفته باشد. یا او را جایگزینی مناسب همسرش بداند. یا درمانگر را دوستی بداند که سال ها پیش در تصادفی از دست داده است و بزرگ ترین حامی وی بوده است. در همهٔ این موارد انتقال باعث می شود که درمانجو نسبت به درمانگر خود احساس عاطفی و علاقه پیدا کند.
۵. بازگشت یا تقویت تمایلات جنسی
در برخی از شرایط ممکن است که درمانجو به درمانگر خود علاقه مند شود. البته این یک علاقهٔ کاذب است و به دلیل وضعیت روحی و روانی خاص درمانجو، و نیز کمک های مثبت روان شناس پدید می آید.
ممکن است درمانجو به دلیل بروز برخی از اختلالات روان شناختی تمایلات جنسی خویش را از دست داده باشد. کاهش میل جنسی یکی از سمپتوم های مهم برای برخی از اختلالات روانی است. هنگامی که درمانجو بهبود می یابد شدت این سمپتوم کاهش پیدا می کند. برگشت یا تقویت میل جنسی می تواند نسبت به روان شناس باشد. اگر درمانجو احساس کند که درمانگرش فردی جذاب یا دلرباست و ویژگی های ایده آل وی را دارد، ممکن است نسبت به وی برانگیختگی جنسی را تجربه نماید؛ و درمانجو برای رسیدن به این هدف باید بتواند به درمانگرش نزدیک تر شود که این کار اشتباه است.
۶. قدردانی، لطف یا جبران
این موضوع از نظر اخلاقی، علمی و قانونی با یک «نه» همراه است. اما در برخی از کشورها در صورتی که ۲ تا ۵ سال از آخرین جلسه مشاوره میان روان شناس و مراجع گذشته باشد این کار را مجاز می دانند.
چرا روانشناس و درمانجو نمی توانند با هم دوست شوند؟ چرا درمانگر و بیمار نمی توانند وارد رابطه عاطفی شوند؟ من به مدت یک سال هر هفته ۴۵ دقیقه روبروی تو نشستم و حرف هایی را به تو زدم که به هیچ کدام از نزدیک ترین دوستانم هم نگفتم؛ تو محرم اسرار منی. من بیش از هر کسی با تو وقت گذراندم و تنها در کنار تو احساس امنیت کردم. اگر بدانم که تو من را دوست داری و با من وقت بگذارنی اثربخشی درمان بیش تر می شود. قوانین را انسان ها نوشته اند چه اهمیتی دارد که پروتکل درمانی اجازه دوستی روان شناس و درمانجو را نمی دهد؟ رابطهٔ ما یک راز بین من و تو می ماند و قسم می خورم کسی هرگز چیزی در این باره نخواهد شنید تو برای من بسیار مهمی. این جمله هایی است که روان شناسان در سراسر جهان از برخی درمانجویانشان می شنوند و هنگامی این جمله ها بیان می شود که روان شناس از دوستی، عشق و صمیمیت خارج از درمان که خواستهٔ درمانجوست خودداری کند. به راستی چرا روان شناس و درمانجو نمی توانند با هم دوست شوند؟ در این نوشته شما را با دلایل منع رابطه عاطفی درمانگر و روان شناس آشنا خواهم کرد.
چرا درمانجویان به روان شناس علاقه مند می شوند؟
۱. بهبود شرایط روحی و روانی
بیش تر کسانی که از اختلالات روان شناختی رنج می برد در روابط میان فردی دچار مشکل هستند. فردی را در نظر بگیرید که به دلیل افسردگی یا وسواس دوستان خود را از دست داده است و احساس تنهایی می کند؛ درمانجو در حالی که منزوی شده است و ارتباط خوبی با دیگران ندارد با فردی به عنوان مشاور یا روانشناس به صورت هفتگی دیدار می کند. این دیدارها از دید درمانجو صمیمانه ترین روابطی است که هم اکنون برای وی برقرار است. پس به این باور می رسد که نزدیک ترین فرد به او درمانگر است و می تواند در کنار روان درمانی، دوستی را هم با وی تجربه کند.
۴. انتقال
آن چه تا این جا گفته شد می تواند روان شناس را به چالش بکشد. در چنین شرایطی روان شناس باید تلاش کند تا نگرش درمانجو را نسبت به خود و رابطهٔ عاطفی تغییر دهد. چون ایجاد رابطهٔ عاطفی روند درمان را بر هم می زند و ادامهٔ درمان امکان پذیر نخواهد بود. خوب است بدانید که روان شناسان حتی امکان برگزاری جلسه روان درمانی و مشاوره با دوستان یا اعضای خانوادهٔ خود را ندارد و باید نزدیکانش را برای درمان یا مشاوره پیش همکارانشان بفرستند. وجود رابطهٔ عاطفی میان روان شناس و مراجع باعث می شود که مراجع بسیاری از حقایق و ابعاد مشکلش را پنهان کند و حتی برخی از راهکارهای درمانی را از روان شناس نپذیرد. به همین خاطر است که روان شناس نمی تواند با درمانجویش رابطه عاطفی یا دوستانه داشته باشد. این رابطه به ویژه برای درمانجو آسیب زا و زیان بار خواهد بود و برای درمانگر نیز بدون مشکل و آسیب نیست.
زیان های رابطه عاطفی با روان شناس برای درمانجو
درمانجو در طول سال هایی که با اختلال روانی و مشکلات فردی دست و پنجه نرم می کرده است نتوانسته راهکاری پیدا کند تا از رنج و پریشانی رهایی یابد. او هر بار راهکارهای گوناگون را آزموده است و هر کدام برای دوره ای کوتاه نتیجه بخش بوده یا اصلا نتیجهٔ خوبی در پی نداشته است. اکنون پس از سال ها ناکامی پیش یک روان شناس آمده و روند بهبودی آغاز شده است. در چنین شرایطی درمانجو نگران این است که رویدادهای ناگوار بار دیگر تکرار شوند و نتواند از پس مشکلات برآید. او بر این باور است که بدون روان شناسش نمی تواند زندگی کند و باید همیشه وی را در کنار خود داشته باشد در نتیجه به طور ناهشیارانه و ناخواسته تلاش می کند تا روان شناس را تبدیل به دوست خود کند تا وی را همیشه در کنار خود داشته باشد. پس هدف وی از ایجاد دوستی با مشاور این است که او را تبدیل به تکیه گاهی امن و همیشگی کند.
۳. روابط میان فردی ضعیف
به دلیل پیوند عاطفی و صمیمیت روان شناس نمی تواند اعضای خانواده یا دوستانش را درمان کند. زیرا ارتباط عاطفی مانع از آن می شود که درمانجو بتواند همه چیز را آن گونه که هست بیان کند و بسیاری از ابعاد و زوایای مشکلات فردی پنهان می ماند.
