معرفی و دانلود کتاب برزخ اما...: آدم و حوا 2 | نشمیل قربانی
انتشار: مرداد 29، 1401
بروزرسانی: 27 آذر 1404

معرفی و دانلود کتاب برزخ اما...: آدم و حوا 2 | نشمیل قربانی

کتاب برزخ اما... مارال را در شرایطی به تصویر می کشد که مدام باید تصمیم های دشوار بگیرد و قرار گرفتن در هر کدام از این موقعیت ها، خود برزخی است که می تواند او را از پا دربیاورد. مشکلاتی که نامزد قبلی اش برای زندگی جدید او و امیرمهدی به وجود می آورد و دردسرهایش از عشقی دیگر، همه چیز را بیش از پیش پیچیده می کند.

در این رمان پرکشش، با مارال همراه خواهید شد و خود را نیز در برزخی می یابید که مارال آن را تجربه می کند؛ اما سوال اصلی این است: آیا مارال از این آزمون بزرگ زندگی، موفق و سربلند بیرون می آید؟

کتاب برزخ اما... مناسب چه کسانی است؟

پس از تجربه ی عشقی غیرمعمول و دور از انتظار، مسیر زندگی مارال به کلی عوض شد. او که دختری غیرمذهبی بود، با امیرمهدی، که فردی به شدت مذهبی است، ازدواج می کند. این ازدواج سرآغاز مشکلات جدیدی است که زندگی مارال و امیرمهدی را به هم می ریزند.

از لحظه ای که با محمدمهدی خداحافظی کرده و وارد خونه شده بودم، مدام در حال مرور حرفای امیرمهدی بودم و تا لحظه ی شام هم همین طور بودم. موقع خوردن هم در حال فکر کردن به امیرمهدی دونه به دونه لقمه ها رو به دهن می ذاشتم و می جویدم و قورت می دادم. ولی تموم حواسم به حرفای اون شب تو کوه بود نه طعم غذا. یادم اومد که اون شب گفته بود "من از همسرم انتظار دارم به اندازه ی مادرم بهم عشق بده. این که خواسته ی زیادی نیست! "

اگر جلد اول این کتاب، یعنی آدم و حوا، را خوانده باشید حتماً مارال را می شناسید. مارال که دختری غیرمذهبی بود، ناگهان در دام عشق مردی به شدت مذهبی می افتد. کتاب برزخ اما... نوشته ی نشمیل قربانی، ادامه ی داستان مارال است، در حالی که سخت ترین شرایط زندگی را تجربه می کند و در برزخی آزاردهنده قرار دارد.

درباره ی کتاب برزخ اما...

- غلط کرده!
بابا اعتراض کرد:
- مارال! درست صحبت کن.
سرم رو چرخوندم سمت بابا و با عصبانیت گفتم:
- هر چی بارشون کنم کمه.
دست رضوان روی دستم نشست و به جای رضوان، مامان به حرف اومد:
- از تو بزرگترن.

و انگار با این حرف بهم یادآوری کرد که توی این آزمون، رد شدم. احترام به بزرگتری که امیرمهدی بهم یاد داده بود، مختص به خونواده ی من و خودش که نبود، مال همه بود و من این رو فراموش کرده بودم و البته طرز حرف زدنم با پدرم هم درست نبود. پس نفس عمیقی کشیدم و بازدمش رو حسرت وار از دهنم فوت کردم و رو به بابا گفتم:

معرفی کتاب برزخ اما...: آدم و حوا 2

این کتاب برای علاقه مندان به رمان های عاشقانه ی ایرانی جذاب خواهد بود.

در بخش از کتاب برزخ اما... می خوانیم

نه... خواسته ی زیادی نبود. حقی بود که اون می خواست به وضوح بهش برسه. پس من باید بهش عشق می دادم. به شوهرم. انتظارش از منم همین بود دیگه. تصمیم گرفتم فردا که به دیدنش می رم به جای گریه و اظهار دلتنگی، عشقم رو به طرفش سرازیر کنم. امیرمهدی من فقط خواب بود. یه خواب سنگین و کمی طولانی. با تصمیم قطعیم، خوشحال، دست بردم سمت یه تیکه از نون داخل سفره که با حرف مهرداد، خشک شدم:

- راستی! امروز پدر پویا اومده بود محل کارم!

- ببخشید... یه لحظه عصبانی شدم.
بابا لبخندی زد و جواب داد:
- صبور باش بابا.



منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D8%B2%D8%AE-%D8%A7%D9%85%D8%A7/book/68179پدر پویا؟ همون شخصی که مسبب تموم بدبختیام بود؟! همون عامل انفصال؟ اسمش هم اعصابم رو به هم می ریخت. حالا بعد از دو روز که از بهت بیرون اومده بودم افسوس می خوردم که چرا همون روز کذایی به جای فرورفتن توی بهت، نرفتم و سرش رو به جلوی ماشینش نکوبیدم تا دقیقاً به همون حالی بیفته که امیرمهدی من افتاده بود؟ که از نظر من مرگ براش بهترین تقاص بود و البته زیادی! اخمی کردم و با تموم حرصم گفتم: