معرفی و دانلود کتاب تقصیر باران نیست | لیندا موللی هانت | انتشارات پرتقال
انتشار: مرداد 18، 1401
بروزرسانی: 27 آذر 1404

معرفی و دانلود کتاب تقصیر باران نیست | لیندا موللی هانت | انتشارات پرتقال

لیندا موللی هانت (Lynda Mullaly Hunt)، نویسنده ی آمریکایی است که آثارش به حوزه ی کودک و نوجوان تعلق دارند. او که به پرفروش ترین نویسنده ی نیویورک تایمز تبدیل شده است، جوایز متعددی را به واسطه ی رمان هایش در کارنامه ی خود دارد. از کتاب های دیگر او می توان به «ماهی ها پرواز می کنند!» و «یکی برای خانواده ی مورفی» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب تقصیر باران نیست می خوانیم

می گوید: «من سطل هامون رو آورده ا م.» و این حس توی دلم پخش می شود: او همان برندیِ قدیم است.

- کتاب پرفروش نیویورک تایمز
- نامزد جایزه ی گودریدز سال 2019

نکوداشت های کتاب تقصیر باران نیست

غم و شادی، تنهایی و دوستی، عشق و تنفر و سرسختی، همه در کتاب تقصیر باران نیست، گرد آمده اند تا داستانی را بسازند که ما را در خود غرق می کند؛ داستانی که پیشنهاد می شود هرگز خواندن آن را از دست ندهید.

جوایز و افتخارات کتاب تقصیر باران نیست

این اثر مناسب رده ی سنی بالای 12 سال است. همچنین اگر دنبال داستانی هستید که دیدگاه شما را به زندگی تغییر دهد، این کتاب خواندنی را از دست ندهید.

با لیندا موللی هانت بیشتر آشنا شویم

کتاب تقصیر باران نیست (Shouting at the Rain)، روایت قصه ی زندگی دلسی است؛ دختری که اکنون، بیش از پیش، احساس تنهایی می کند. دلسی با مادربزرگ مهربان خود زندگی می کند؛ اما یک چیز، همیشه قلب او را آزار می دهد: اینکه در کودکی، مادرش او را رها کرده است؛ بدین ترتیب، این اتفاق، باعث شد همه چیز در دنیا، برای دلسی، تغییر کند و چهره ای جدید به خود بگیرد؛ چهره ای که همیشه مانند زمانی که باران می بارد، ابری و گرفته است. دلسی همچنین به تازگی، بهترین دوست خود را نیز از دست داده؛ یا اگر بخواهیم بهتر بگوییم، دوستش او را ترک کرده است؛ بنابراین سایه ی تنهایی، بیش از پیش بر زندگی او سنگینی می کند.

- این کتاب، علاوه بر آنکه داستان دلسی را به شیوه ای جذاب تعریف می کند، سبک زندگی مردم بومی ساحل نشین را نیز به تصویر می کشد. این اثر، مانند لیموناد، حال و هوای شیرین و تابستانی دارد. (Booklist)

گاهی احساس تنهایی، از هر حس دیگری بدتر است. این را می توانیم خیلی راحت از زندگی دلسی، شخصیت اصلی کتاب تقصیر باران نیست، اثر لیندا موللی هانت، متوجه شویم. این رمان که به پرفروش ترین اثر نیویورک تایمز تبدیل شده است، به ما می آموزد که چگونه می توانیم در مقابل تنهایی و دیگر سختی های زندگی بایستیم و مثل دلسی همه ی چیزهای ناخوشایند را تغییر دهیم.

درباره ی کتاب تقصیر باران نیست

- شخصیت پردازی گیرا، کاوش درباره ی اینکه دوستان واقعی چگونه با هم رفتار می کنند و معنای واقعی خانواده، در این داستان با هم ترکیب شده و آن را به اثری جذاب تبدیل کرده اند. کتاب تقصیر باران نیست، داستان اهمیت عشق و لزوم غلبه بر احساس از دست دادن است. (Kirkus Reviews)

همین که پاهایم می رسند به پیاده روی قرمزرنگی که به سی ساید منتهی می شود، صدای برندی را می شنوم. بلند می گوید: «دِلس!» و از پشت یک میز پیک نیک بلند می شود. با اینکه هنوز ساعت نُه نشده، هوای آنجا بوی کِرِم ضدآفتاب و زغالِ سوخته می دهد. بالاخره تابستان شد.

از روی چمن ها می دوَم. همدیگر را بغل می کنیم و بالا و پایین می پریم. می گوید: «وای خدا! حالت چطوره؟ خییییییییلی خوشحالم می بینمت.» بعد یک قدم می رود عقب. «وای دِلس! امسال قدت بلندتر شده.»

- در کتاب تقصیر باران نیست، دوستی دلسی و رونان واقع بینانه و لذت بخش است. دلسی یک قهرمان سرسخت و مستقل است که با درگیری ها و مسائل خود مواجه می شود. (Horn Book)

کتاب تقصیر باران نیست، مناسب چه کسانی است؟

«واقعاً؟» و بعد متوجه می شوم برندی از من بزرگ تر به نظر می رسد؛ آرایش کرده، کیف دستی گرفته دستش و از آن لباس هایی پوشیده که توی مغازه های کوچک پیدا می شوند، نه مغازه های بزرگ. به خاطر تی شرت رنگ ورورفته ی ماراتن بوستونم کمی خجالت می کشم؛ البته این بهترین جنسی بود که پارسال تابستان توی حراج جنس های دست دو پیدا کردم. اما برندی لبخند می زند و من خوشحالم که می بینمش.

مامانی تکیه می دهد به صندلی ماشین و می گوید: «وای خداجون، روز اولی که همدیگه رو دیدین خوب یادمه. اون روز مجبور بودم تو رو هم با خودم ببرم سر کار. مامانش لطف کرد و مراقب تو بود. تو و برندی توی همون بچگی روی یکی از صندلی های بزرگ آدیرونداک کنار هم نشستین. از اون موقع عین مربا و کره ی بادوم زمینی با هم جفت و جورین.»

فصل 1: تا همین امروز
فصل 2: هنوز همان دوست صمیمی
فصل 3: فُک مادر
فصل 4: شکستن
فصل 5: اولیو
فصل 6: پسر رعد
فصل 7: بازی
فصل 8: دزدِ دروغگو
فصل 9: دُم نهنگ
فصل 10: این یک زندگی لعنتی است
فصل 11: از فکرش به خودم می لرزم
فصل 12: خیط شده!
فصل 13: شکاف
فصل 14: بازگشت مادر
فصل 15: چایِ فرح بخش
فصل 16: یک کاسه کالباس دودی
فصل 17: کیک خرچنگ
فصل 18: موقع خوردن ساندویچ کی به تو زل می زند؟
فصل 19: تو مادرم هستی؟
فصل 20: دانه هایی که رشد می کنند و دانه هایی که رشد نمی کنند
فصل 21: عکسی نه چندان خوب
فصل 22: فیل های خوش بین
فصل 23: یک بیل پر از شن
فصل 24: طوفان
فصل 25: چرخ بدشانسی
فصل 26: مقداری احساسات
فصل 27: هرکجا که قایقت با آب برود
فصل 28: خوراک کوسه
فصل 29: بزرگ ترین پیش بینیِ موفقیت
فصل 30: مامان من قوی بود؟
فصل 31: مارماهی برای چرخ خوش شانسی
فصل 32: نگاه کردن از بیرون
فصل 33: سخت ترین صدف دنیا
فصل 34: یاران چاتهام
فصل 35: می خواهی چه کسی باشی؟
فصل 36: چکمه
فصل 37: تخم مرغ و سیب زمینی
فصل 38: حالا آشپزی می کنیم
فصل 39: فرار
فصل 40: حس دزدزدگی
فصل 41: مهربان تر
فصل 42: برملا کردن یک راز
فصل 43: یک درس از موبی
فصل 44: خورشید بیرون می آید
فصل 45: ماندگارها
فصل 46: چیزی که می بینی
فصل 47: نردبانی به همان بزرگی
فصل 48: هدیه ای از طرف پاپا
فصل 49: درخت پناهگاه
سپاسگزاری
درباره ی نویسنده



منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D9%82%D8%B5%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA/book/54932

مامانی دوباره سرش را به این طرف و آن طرف تکان می دهد و ماشین را پارک می کند. رو می کنم بهش و می گویم: «می تونم برم؟»

- دلسی، دختری سرسخت و بی پروا است. هانت با نثری شیرین و تاثیرگذار، به ماجراجویی ها و مشکلات دلسی می پردازد. اشتیاق برای داشتن خانواده و درنهایت، درک او از اینکه همیشه چنین خانواده ای داشته است، این رمان را به کتابی باارزش برای خواندن تبدیل می کند. (Publishers Weekly)

گاهی در زندگی، مشکلات مانند بارانی یکنواخت و طولانی، بر سر آدم فرومی آیند و باعث می شوند که مسیر زندگی، آنطور که باید و شاید پیش نرود. اگر داستان های دلسی را بشنویم، متوجه می شویم که او نیز، در چنین شرایطی قرار دارد؛ اما آیا شرایط، همیشه، به همین منوال خواهد ماند؟

از وقتی مهدکودکی بودیم، هر تابستان با هم صدف و سنگ جمع کرده ایم، چسب و رنگشان زده ایم تا باهاشان مجسمه بسازیم.

فهرست مطالب کتاب

معرفی کتاب تقصیر باران نیست

می خندم. «مامانی، کی خواسته مربا و کره ی بادوم زمینی باشه؟ این جوری که جفتشون عاقبت خوبی پیدا نمی کنن.»

«آره، اما تو رو خدا هردو طرف رو نگاه کن.»

لیندا موللی هانت در اثر جذاب و پرکشش خود نشان می دهد که چگونه دلسی به کمک همسایه های مهربان و دوست جدیدش، رونان، با مشکلات خود مواجه می شود و مانند یک قهرمان، به مقابله با آن ها می پردازد. او که از زندگی، جز یک خانواده ی معمولی چیزی نمی خواهد، سعی می کند جهانی را برای خود بسازد، که مانند رویاهایش از یک زندگی خوب است.