معرفی و دانلود کتاب خشم اژدهایان - جلد اول | ایوان وینتر | انتشارات رایاکتاب

هارون پرده ی چادر را کنار زد، نگاهی به بیرون انداخت و گفت: «معلوم هست اینجا چه...» تبرچه ای که جانش را گرفت ندید. آخر خیلی سریع اتفاق افتاد. وقتی سر قطع شده ی هارون روی زمین و کنار پای طاهر افتاد، طاهر لعنتی فرستاد و به عقب سکندری خورد.

سیوری گفت: «شمشیرها بیرون!» و سلاح خودش را بیرون کشید و دیواره ی انتهایی چادر را درید تا از هر آنچه جلوی چادر بود دور شود. سیوری اولین نفری بود که از خروجی جدید بیرون رفت، زیر نور کورکننده ی خورشید پلک زد و دید تمام در و برش غرق در آشوب است. به طریقی که ناممکن می نمود، تعداد زیادی از نیروهای وحشی ها از خط مقدم که فاصله ی زیادی تا آن جا داشت گذشته و چادر فرماندهی او که دفاع خاصی از آن نمی شد زیر حمله قرار گرفته بود.

این تنها چاره شان بود. اکثر سربازانشان در خط مقدم، جایی آن دورها و فراسوی درختان بودند ولی دشمن بین سیوری و ارتشش قرار گرفته بود. در ساحل، جنگجوها و قریحه داران در سایه ی کشتی های اوراق شده اردوگاه برپا کرده بودند تا به عنوان نیروهای ذخیره از مردم امهی محافظت کنند. سیوری، سرهنگ ها و مردانی که برای حضور در اردوگاه فرماندهی گماشته شده بودند، اگر می خواستند امید به نجات و دفع کمین را داشته باشند باید به آن جا برمی گشتند.