چرالز ویتفیلد در کتاب شفای کودک درون راه هایی را پیشنهاد می دهد که به کمک آن ها می توان گام به گام با مشکلات حاصل از آسیب دیدگی کودک درون مواجه شد، و با بخشش و پذیرش برای حل آن ها اقدام کرد. ویتفیلد معتقد است که به این دلیل که آسیب های روحی دوران بزرگسالی دارای ریشه های عمیقی هستند، لازم است برای رسیدن به نتیجۀ دلخواه این کتاب را بارها مرور کرد.
کتاب شفای کودک درون مناسب چه کسانی است؟
چارلز ویتفیلد در کتاب شفای کودک درون از مشکلات مربوط به دوران کودکی می گوید که زندگی بزرگسالی ما را تحت تأثیر قرار می دهند. او معتقد است که برای رسیدن به شخصیتی سالم و قوی، لازم است که با کودک درونمان و آسیب هایش روبرو شویم.
درباره ی کتاب شفای کودک درون
معرفی کتاب شفای کودک درون
«وقتی خصوصیات بچۀ بزرگسال افراد الکلی و معتاد را شنیدم، خیلی از آن ویژگی ها را در خودم دیدم. بنابراین، به دنبال یک فرد الکلی و معتاد در خانواده ام گشتم و نتوانستم کسی را بیابم. دیدم مجبورم به صورت عمیق تر به این موضوع فکر کنم، زیرا والدینم خیلی از خصوصیات وابستگی عاطفی را داشتند. پدرم نیز معتاد به پرکاری بود. او آدمی بسیار موفق بود. ولی وقت و انرژی اش را صرف همه می کرد جز خانواده اش. او شهردار شهرمان بود و من وقتی از او می خواستم به من توجه کند، احساس گناه می کردم. وقتی داشتم بزرگ می شدم، او به عنوان یک پدر آن جا نبود تا به من کمک کند. مادرم یک زن پرخور و وسواسی بود، اگرچه این موضوع را آن موقع نمی دانستم. او نیز آن مادری نبود که احتیاج داشتم. هر دوی آن ها مرا طوری تربیت کردند که آدمی ازخودگذشته و مردم شادکن واقعی باشم.»
اگر با مشکلاتی مثل اضطراب، وسواس، ناآرامی و یا مواردی شبیه آن مواجه هستید، این کتاب به شما کمک می کند تا با یافتن ریشه های آن در دوران کودکی در جهت حل این مشکلات گام بردارید. هم چنین خوانندگان کتاب های روانشناسی از خواندن کتاب شفای کودک درون لذت خواهند برد.
با چارلز ویتفیلد بیشتر آشنا شویم
کتاب های او در مورد آسیب های عمومی دوران کودکی، بهبودی از اعتیاد، سوءاستفادۀ جنسی از کودک در ردۀ کتاب های پرفروش به شمار می روند. او تا کنون 60 مقاله و 15 کتاب منتشر کرده است که از میان آن ها می توان به حافظه و سوء استفاده، هم وابستگی و... اشاره کرد.
در بخشی از کتاب شفای کودک درون می خوانیم:
وابستگی عاطفی یکی از شایع ترین بیماری هاست که موجب آشفتگی و رنج در دنیا می شود. ممکن است نشانه های بالینی آن نامحسوس باشند و بنابراین، شناسایی آن دشوار شود. اکنون سرگذشت زنی چهل وپنج ساله به نام کرن را می آوریم که والدینش وابستۀ عاطفی بودند و تحت تأثیر زندگی با آن ها، او نیز وابسته شد. او دربارۀ سرگذشت خود چنین گفت: