معرفی و دانلود کتاب صوتی بازی تاج و تخت - نغمه آتش و یخ: جلد اول (کتاب دوم) | جرج آر. آر. مارتین | نشر ماه آوا

درباره ی مجموعه ی نغمه آتش و یخ

افرادی که به تاریخ اروپا در قرون وسطی علاقه دارند بسیاری از المان های تاریخی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی آن دوران را در مجموعه ی نغمه آتش و یخ خواهند یافت. مارتین روایت خود از وستروس را بر پایه اتفاقات واقعی بنا کرده و به همین دلیل مجموعه ی نغمه آتش و یخ با تنش میان خاندان ها آغاز می شود. اما وقایع داستان خیلی زود از سایه ی تاریخ خارج شده و متوجه می شوید این سرزمین تاریخی شوم از دیوانگی، بی رحمی و وحشت دارد که مردم عصر حاضر ترجیح می دهند آن را فراموش کنند....

کتاب صوتی بازی تاج و تخت - نغمه آتش و یخ: جلد اول (کتاب دوم) ادامه ی ماجراهای وستروس است، جایی که خاندان های اشرافی جنگ خونباری را برای رسیدن به قدرت آغاز کرده اند و در این راه مرتکب جنایات وحشتناکی می شوند... . این اثر پرفروش نیویورک تایمز توانسته افتخاراتی مانند نامزدی بهترین داستان فانتزی جهان را به دست آورده و جرج آر. آر. مارتین را در رده ی برترین فانتزی نویسان تاریخ قرار دهد. جالب است بدانید سریال معروفی نیز با اقتباس از این کتاب ساخته شده است.

درباره ی کتاب صوتی بازی تاج و تخت - نغمه آتش و یخ: جلد اول (کتاب دوم)

واقعیت این است که خانواده ی باراتئون، تخت پادشاهی را از خاندان باستانی به نام تارگرین ها ربوده اند. آن ها که صدها سال کنترل وستروس را در دست داشتند سلطه ی بی چون و چرای خود را مدیون کاریزما، زیرکی و البته قساوتی بودند که هیچ دشمنی را مورد بخشش قرار نمی داد. حضور اژدهایانی قدرتمند که تنها از آنان اطاعت می کردند قدرت خونین آن ها را تکمیل می کرد اما هیچ چیز در دنیا همیشگی نیست. تکبر، جنون، افول نسل اژدها و طمع دیگر خاندان ها باعث سقوط تارگرین ها شد. خانواده های اشرافی علیه آن ها شوریدند، فرزندان شاه به خارج از وستروس گریختند و فرمانروایی جدید بر تخت نشست.

گربه ی یک گوش سیاه پشتش را خمیده و به آریا پیف کرد. آریا در کوچه راه می رفت، سبک و آرام با پاهای برهنه در حالی که به ضربان قلبش گوش می کرد و آهسته و عمیق نفس می کشید. با خودش گفت: «مثل یه سایه ساکت باش و مثل یه پر سبک». گربه ی نر آمدن او را تماشا می کرد. چشمانش نگران بود. شکار گربه آسان نبود. دستانش پر از خراش بود و هر دو زانویش زخم شده بود. در ابتدا حتی گربه ی چاق و بزرگ آشپزخانه هم از او دوری می کرد، اما سایریو روز و شب او را در آن وضعیت قرار داده بود. هنگامی که آریا را با دستان زخمی و خونین دیده بود گفته بود: «خیلی کندی، فرزتر باش دختر! دشمن های تو بیشتر از این خراش ها سرت میارن!». او زخم های او را با آتش میری مداوا می کرد، چیزی که آنقدر زخم ها را می سوزاند که آریا مجبور می شد لب هایش را گاز بگیرد تا جیغ نکشد... .