بروزرسانی: 01 دی 1404
معرفی و دانلود کتاب صوتی لباس نو | ویرجینیا وولف | نوین کتاب گویا
در آینه به خود خیره شد. با سرانگشت به شانه ی چپش زد. در اتاق طوری شروع به راه رفتن کرد که انگار از هر طرف نیزه هایی به سمت پیراهن زرد رنگش پرتاب می شد. البته عصبی یا ناراحت به نظر نمی رسید. درست مثل رز چاو که گویی ملکه ی بودیکا بود. مسخره بود و معذب و مثل دختربچه های مدرسه ای الکی می خندید و با سر و شانه ای افتاده راه می رفت و مثل یک سگ کتک خورده ی دو رگه، زیرچشمی به تابلوی حکاکی شده ی روی دیوار نگاه می کرد. مگر آدم ها به مهمانی می روند که به تابلوهای روی دیوار نگاه کنند؟ همه می دانستند چرا این کار را می کند. از سر حقارت بود، از خجالت. با خودش گفت: «مگس توی نعلبکی!»
حالا درست وسط آن بود و نمی توانست از آن بیرون بیاید و همان طور که با دقت به تابلو زل زده بود، فکر کرد: «مگسی که شیر، بال هایش را به هم چسبانده!» و به چارلز برت که داشت می رفت تا با یکی دیگر حرف بزند گفت: «دیگر خیلی از مد اُفتاده شده .» چارلز مجبور شد بایستد. کاری که اصلاً دلش نمی خواست بکند. منظورش تابلو بود. یا دست کم سعی داشت خودش را متقاعد کند که منظورش لباسش نیست که از مد افتاده و تنها یک کلمه ی تحسین برانگیز یا یک جمله ی محبت آمیز از جانب چارلز در لحظه، همه چیز را در نظر او تغییر می داد. اگر فقط گفته بود: «امشب چه زیبا شدی میبل!» مسیر زندگی اش را تغییر داده بود.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
قیمت نسخه صوتی