بروزرسانی: 27 آذر 1404
معرفی و دانلود کتاب صوتی پدری | کارل اوه کناوسگارد | انتشارات جیحون
معرفی کتاب صوتی پدری
مشخصات کتاب صوتی
پدری کردن بیش از آنکه نقشی در زندگی مردان باشد، یک تجربه عمیق، گاهی دشوار و البته سرشار از عشق پنهان درون قلب آن هاست. شاید بارها از خودتان پرسیده باشید که پدر خوب بودن چه معیارهایی دارد؟ اصلاً چه کسی را می توان به عنوان یک پدر خوب معرفی کرد؟
انتشارات کتابسرای نیک مجموعه کتاب هایی را با عنوان «مجموعه تکه های نیک» منتشر کرده که ترجمه ای از مجموعه ی وینتیج مینی انتشارات پنگوئن است. این مجموعه در تلاش است که اطلاعات مختصر، خواندنی و جذابی را درباره ی آثار ادبی به مخاطبان ارائه کند. آثاری که در این مجموعه منتشر می شوند، تنوع موضوعی جذابی دارند که از انتخاب آن ها لذت خواهید برد. کتاب پدری از جمله آثار موجود در بخش تکه های نیک است.
کتاب صوتی پدری برای چه کسانی مناسب است؟
یکی از نویسندگان مشهور نروژی که توانسته توجه بسیاری از مخاطبان را به آثار خودش جلب کند، کارل اوه کناوسگارد نام دارد. کناوسگارد در سال 1998 اولین رمان خودش را با نام «خارج از جهان» منتشر کرد که مورد استقبال قرار گرفت و توانست نامزد جایزهٔ منتقدان نروژی شود. این نویسنده مجموعهٔ جدید خود را که شامل شش رمان در ژانر زندگی نامه است، با عنوان «نبرد من» یا «مبارزه ی من» منتشر کرده است. مجموعه رمان های او بخشی از زندگی خودش را روایت می کنند و امروزه در سراسر جهان بسیار پرطرفدار هستند.
در بخشی از کتاب صوتی پدری می شنویم
در این کتاب تقابل علاقه ی بی انتهای یک پدر به فرزندانش و تمایل او برای داشتن یک روز آرام و بی دغدغه را می خوانید که داستان کتاب را برایتان جذاب تر می کند. پدری، تصویر پررنگی از زندگی و دغدغه ها و عشق عمیق پدرانه را به نمایش می گذارد که خواندن آن برای هر کسی جذاب است.
درباره ی مجموعه ی تکه های نیک
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D9%BE%D8%AF%D8%B1%DB%8C/book/69375
هفته ای که مسئولیت مهدکودک با من بود، مثل هر کارمند دیگری بودم که کم وبیش مثل ساعت کار می کند. پیش از آن من در موسسات دیگری کار کرده بودم و خیلی زود شرایط کار دستم آمده بود. شرایطی که کارکنان، آن را با پدر و مادرهای دیگر تجربه نکرده بودند. من با لباس پوشاندن یا درآوردن بچه ها، عوض کردن پوشک و حتی در صورت نیاز، بازی با آن ها غریبه نبودم. البته بچه ها نسبت به حضور من واکنش های مختلفی نشان دادند. برای مثال یکی از آن ها که دوستی نداشت، یک پسر دراز با موی سفید بود که همیشه می خواست بیاید بغل من! حالا یا برایش کتاب بخوانم یا فقط همانجا بنشیند. با یکی از آن ها پیش از آن که بقیه بروند، نیم ساعت بازی کردم. مادرش دیر کرده بود. اما وقتی داشتیم بازی دزدان دریایی را انجام می دادیم، کاملا این موضوع را فراموش کرده بود.