کتاب پیش رو، روایتگر عشق است. عشقی خالص که در بهترین و درست ترین حالت خودش نمایان می شود. عشقی متشکل از پیچیدگی، خستگی و آزردگی روح، خشم و ترس، محبت و دوست داشتن، عصبانیت و ستایش! احساساتی که همگی در یک زمان وجود دارند و معنای کامل مادر بودن را می سازند.
نکوداشت های کتاب مادر بودن
- یک گلچین فوق العاده! مقالات کتاب همزمان از صداقت، هوش، خشم و لطافت برخوردارند! (لیز بری، نویسنده جمهوری مادری)
- این کتابی است که می تواند در زندگی افراد تغییر ایجاد کند و هر مادری باید آن را بخواند. (لورا پیرسون، نویسنده می خواستم تو بدانی)
- مادر بودن اثر متفکرانه و دقیقی است که به مادر شدن به عنوان یک تجربه پیچیده و عمیقاً انسانی می پردازد. (Publishers Weekly, Starred)
- تأثیرگذار و خنده دار، اما مهم تر از همه، به طرز شگفت انگیزی واقعی! مجموعه ی برجسته ای از مقالات از بهترین نویسندگان که به نقطه ی مهمی از معنای واقعی مادر بودن پرداخته اند. (Clover Stroud، نویسنده شب های وحشی و بی خواب من)
کتاب مادر بودن برای چه کسانی مناسب است؟
در مقایسه، ورود دختر دومم سریع تر و تقریباً بی ضرر بود. اینجا، با زایمان طبیعی در خانه خطر کردم و وارد قلمرویی شدم که برای مادرم ناشناخته ماند. راهی وجود نداشت که بتواند به من بگوید چطور خواهد بود، چه احساسی در پی دارد و چگونه روح و جسمم را تغییر می دهد؛ آن موقع هنوز ماما نشده بودم و فقط می توانستم حدس بزنم آناتومی ام نسبت به این چالش جدید چه واکنشی نشان می دهد.
فهرست مطالب کتاب
تقریباً همه ی آدم ها از مادران و به ویژه زنانی که به تازگی مادر شده اند، انتظار دارند که در بهترین حالت خودشان باشند. مادر زیبا، مادر باسلیقه، مادر باحوصله و صبور، مادر آرام، مادر مسئولیت پذیر و... تنها بخش کوچکی از صدها انتظاری است که دیگران از مادران دارند.
کاترین می یکی از نویسندگان انگلیسی است که توانست به نویسنده ی پرفروش نیویورک تایمز، ساندی تایمز و اشپیگل تبدیل شود. او علاوه بر نویسندگی در زمینه ی تولید پادکست نیز دستی بر آتش دارد و پادکست های او در رتبه ی برتر جهانی در نزد مخاطبان قرار دارند. مجموعه مقالات می درباره ی مادری در بسیاری از نشریات معتبر مانند نیویورک تایمز، آبزرور و ایون منتشر شده است.
در بخشی از کتاب مادر بودن می خوانیم
مطالعه ی این کتاب را به همه مادران و همچنین زنانی که قصد دارند مادر بودن را تجربه کنند پیشنهاد می کنیم.
با کاترین می بیشتر آشنا شویم
هر یک از نویسندگان جستارهای کتاب مادر بودن (The Best, Most Awful Job) به یکی از وجوه مادرانگی پرداخته اند و به جای پنهان کردن تجربیات تلخ، گاهاً دردناک و از نگاه دیگران، تأسف آور و شماتت بار، آن را با شما به اشتراک گذاشته اند. در این کتاب تجربه های متنوعی از هویت مادری، ترس از ناکافی بودن، خستگی های جسمی و روحی، بارداری های ناخواسته و سرپرستی تنها و بار مسئولیت سنگینش را می خوانید.
اگر در خیابان کودکی را در حال جیغ کشیدن ببینید که مادر خسته اش را به ستوه آورده و او را وادار به فریاد کشیدن می کند، قطعاً اولین واکنش شما، شماتت مادر است. شاید او را مادر نالایقی بنامید و با چشم غره ی غلیظی از کنار او عبور کنید. ممکن است در دلتان ناسزایی را هم بار مادر کنید و به دلسوزی برای کودکش روی آورید. اما آیا همه ی این فکرها و واکنش ها صحیح است؟ آیا «مادر بودن» چیزی فراتر از انسان بودن است و دنیای متفاوتی از زنانگی را دربرمی گیرد؟
معرفی کتاب مادر بودن: بهترین و سخت ترین شغل دنیا
بیست وپنج سال بعد از تولدم، من هم فهمیدم اینکه باز شوی و بچه ای را از درونت بیرون بکشند چه احساسی دارد؛ دختر اولم با عمل اورژانسی سزارین بعد از یک درد طولانی و بیهوده ی زایمان به دنیا آمد. زخمِ خودمْ برش فان اشتاین مدرن بود، یک برش افقی در امتداد بخش پایینی شکم، لبخندی هولناک که در گذر زمان به درزی نازک و نقره ای بدل شده است. درد سوزان و جدید بود، تپشی سوزناک در اعماق وجودم. اتاق بعد از تولد باید بهشتی از آرامش و عشق باشد، اما برای من مثل لرزش ها و هذیان های یک معتاد بود. پمپ مورفین را دور گردنم انداختم و دکمه اش را در کف دست عرق کرده ام نگه داشتم، شب ها دکمه را با خشم می فشردم تا پالس های افیون را به صورت منظم اما با فاصله های ناکافی در جریان خونم آزاد کنم. در نهایت، زمانْ نقش معروفش را به عنوان شفادهنده ی بزرگ بازی کرد؛ اکنون ، بعد از سال ها مامایی، می فهمم چقدر خوش شانس بوده ام که چنین نقاهت بی دردسری داشته ام. زخم های سزارینی را دیده ام که مایع سروز از آنها بیرون می پاشد؛ زنانی را دیده ام که زخم ها یشان قبل از اینکه فرصت دیدنشان دست بدهد بو می گیرند؛ و شکم هایی را که سال ها بعد از خوب شدنِ زخم اصلی، دچار چسبندگی شده و چین خورده اند. من تکه تکه شدم و بخیه خوردم، اما یکی از خوش شانس ها بودم. فرزندم و من در امتحان سختمان تقریباً آسیبی ندیدیم؛ زندگی کردیم و حتی معجزه وارتر عاشق یکدیگر شدیم.