معرفی و دانلود کتاب مزرعه سنگی | جان آپدایک | نشر افق

نکوداشت های کتاب مزرعه سنگی

• معرفی کتاب مزرعه سنگی

  یکی دیگر از روابطی که جان آپدایک به آن می پردازد، رابطه ی بین مادر جویی و پگی، زن دوم جویی است. با وجود اینکه پیرزن فقط یک بار همسر اول جویی را دیده است؛ اما همیشه پسرش را بابت شکست در ازدواج اولش سرزنش می کند. او در طول کتاب بارها به این اشاره می کند که دوست داشته نوه اش، چارلی را ببیند؛ اما جویی باعث شده که آن ها به کانادا بروند. مادر جویی هر لحظه رفتارهای عجیب همسر دوم جویی را ارزیابی می کند؛ اما بعضی وقت ها از نوه ی ناتنی اش، ریچارد تعریف می کند. به خصوص که آن دو علاقه ای مشترک دارند: مزرعه.

  مادرش با لذتی اندوهناک اولین زمستانی را که در آن خانه گذراندند به یاد می آورد، زمانی که با دلی شاد بر مشکلات متعدد غلبه کردند: «دوران واقعاً سختی بود، فکر می کنم برای همه همین طور بود. تو خیلی مریض بودی و پدرت مجبور بود با آن شورولتِ قدیمی خودش را برساند سر کار، چون پولمان به بیشتر از آن نمی رسید. برای پدر و مادرم هم که مدت ها پیش آن خانه را ترک کرده بودند، بازگشت به آن شکستی سنگین بود. آن ها مثل دو تا بچه با هم در گوشه ای از خانه مخفی می شدند. من اما آن قدر از بازگشت به خانه خوشحال بودم که خیلی متوجه این مسائل نمی شدم. عده ای که قبلاً در خانه رفت وآمد داشتند شیشه ی پنجره ی بزرگ روی در را شکسته بودند و به دلایلی کل آن زمستان نتوانستیم شیشه را عوض کنیم و فقط یک تکه مقوا جلوی شکستگی چسباندیم. این که چطور توانستیم از آن وضعیت جان سالم به در ببریم باورنکردنی است.»

  مادرش با به خاطر آوردن آن دوران می خندید: «سعی کردیم در شومینه ی اتاق نشیمن آتش روشن کنیم، اما خانواده ی شِلِنبارگر فقط چوب های نارونی کهنه را برای ما گذاشته بودند و آن شومینه هیچ وقت خوب روشن نمی شد؛ حتی وقتی لانه ی پرستو را که دودکش را مسدود کرده بود برداشتیم و راه دودکش باز شد هم دود داخل اتاق می آمد؛ هیچ وقت دلیلش را متوجه نشدم. اگر با چراغ قوه داخل دودکش را نگاه می کردی می دیدی دودکش به خاطر سنگ کاری کمی پیچ وتاب دارد.»

  
  
  منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B2%D8%B1%D8%B9%D9%87-%D8%B3%D9%86%DA%AF%DB%8C/book/79415

  جویی اگرچه به ظاهر آدمی معمولی ست، شخصیتی کمابیش پیچیده دارد. برای مثال او لحظه ای از اینکه همه چیز در مزرعه به خوبی پیش می رود، عصبانی است؛ اما لحظه ای دیگر در کارهای مزرعه دخالت می کند و سعی دارد که همه چیز را به بهترین شکل ممکن پیش ببرد! حتی دیگران فکر می کنند که جویی قادر نیست با دیگران رابطه برقرار کند؛ زیرا خودخواه و خودمحور است و برای بقیه اهمیتی قائل نیست. درحالی که مخاطب کتاب مزرعه سنگی می داند که جویی برخلاف ظاهرش، به دیگران توجه دارد.

  اگر می خواهید یک رمان کوتاه و لذت بخش از ادبیات مدرن آمریکا بخوانید، کتاب مزرعه سنگی یکی از بهترین گزینه های پیش روی شماست.

  در بخشی از کتاب مزرعه سنگی می خوانیم

  جان آپدایک (John Updike) با مجموعه کتاب های «خرگوش» شناخته می شود و اگر آن مجموعه را خوانده باشید، احتمالاً از خواندن کتاب مزرعه سنگی (Of the Farm) تعجب خواهید کرد. در سری داستان های خرگوش مفهوم «آمریکایی بودن» و تغییر آن در طی سال ها بررسی شده؛ اما در داستان مزرعه سنگی، آپدایک علاوه بر این مضمون، به موضوعات دیگری نیز می پردازد. جویی، شخصیت اصلی این داستان، مدیر تبلیغاتی سی وپنج ساله ای است که در منهتن زندگی می کند. او یک بار طلاق گرفته و همراه با همسر جدید و پسر ناتنی اش، به مزرعه ی مادر پیر خود سفر می کند. روابط بین این چهار شخصیت، خط روایی کتاب آپدایک را رقم می زند.

  همسر اول جویی، جوآن، در رمان مزرعه سنگی حضوری کمرنگ دارد. او بعد از طلاق همراه با پسرشان، چارلی، به کانادا می رود. با توجه به دوری جویی از پسرش، کاملاً قابل درک است که او سعی کند به پسر ناتنی اش نزدیک شود. این پسر یازده ساله کمی گوشه گیر است و جویی نمی تواند آن طور که باید با او ارتباط برقرار کند. و این چنین است که احساس نارضایتی اش از زندگی بیشتر و بیشتر می شود.

  نشر افق کتاب مزرعه سنگی را با ترجمه ی محمد جوادی ذیل مجموعه ی شاهکارهای 5 میلی متری منتشر کرده است.

  درباره ی مجموعه ی شاهکارهای 5 میلی متری

  جان آپدایک در کتاب مزرعه سنگی به خوبی فردی را که از ریشه هایش بریده به تصویر می کشد. کسی که یک ازدواج ناموفق دارد، در برقراری ارتباط با پسر ناتنی اش ناتوان است و حسی که به مادرش دارد، ترکیبی از عشق و نفرت است. مادر پیر جویی نیز زنی است که با زندگی روستایی اخت شده و نمی خواهد گذشته ی خود را رها کند.

  جویی فکر می کند که باید هرچه زودتر از شر مزرعه ی پدری اش خلاص شود. مادر جویی پیرزنی بیمار است که نمی تواند به تنهایی زندگی کند؛ اما نمی خواهد مزرعه اش را به حال خود بگذارد. جویی از این عصبانی است که مادرش سال ها پیش پدر جویی را مجبور کرده که از حومه ی شهر به مزرعه بیاید و حال، حاضر نیست که مزرعه را به هیچ قیمتی از دست دهد. درعین حال، به خاطر ترک مادرش در طول این سال ها احساس گناه می کند و در یک دوراهی سخت قرار می گیرد: آیا زندگی در مزرعه را انتخاب کند یا مادرش را ترک نماید؟

  جان آپدایک در کتاب مزرعه سنگی داستان مردی سی وپنج ساله به نام جویی را روایت می کند که از همه چیز ناراضی است. او همراه با همسر دوم و پسر نانتی اش به مزرعه ی مادرش در پنسیلوانیا سفر می کند؛ به این امید که مادرش را با خود به شهر نیویورک ببرد. اما مقدر است که شخصیت جویی بر سر دوراهی سختی قرار بگیرد. لازم به ذکر است که اثر حاضر برنده ی جایزه ی او. هنری شده است.

  درباره ی کتاب مزرعه سنگی

  شاهکاری کوچک. جان آپدایک با کتاب مزرعه سنگی به سبکی رسید که تعداد کمی از نویسندگان به آن دست یافته اند. (نیویورک تایمز)

•