معرفی و دانلود کتاب من مرده بودم که هانیه عاشقم شد | محسن حکیم معانی | انتشارات نگاه
انتشار: مهر 02، 1401
بروزرسانی: 28 آذر 1404

معرفی و دانلود کتاب من مرده بودم که هانیه عاشقم شد | محسن حکیم معانی | انتشارات نگاه

نخستین داستانِ این کتاب، بی شک بهترین داستانِ آن است؛ اثری که در آن نویسنده را در اوج طنازی می بینیم. نکته ی جالب توجه این داستان، سوای راویِ منحصربه فردش، وجود پاورقی های متعدد در آن است؛ امری که در آثار روایی چندان مرسوم نیست.

محسن حکیم معانی یکی از نویسندگان چیره دست ادبیات امروز ایران است. داستان نویسی گزیده کار که به گواه بسیاری از خوانندگانِ آثارش، هنوز به شهرت و محبوبیتی که استحقاقش را دارد، نرسیده است. نثر پرشتاب و سرزنده، و لحن گرم و صمیمیِ نوشته های حکیم معانی، دو مشخصه ای اند که مطالعه ی کتاب های او را به تجربه ای دلکش و فراموش نشدنی در نظر اغلب مخاطبین بدل خواهند ساخت.

شهرزاد پای چپش را می اندازد روی پای راستش و می گوید: «پس چرا نیومد؟ مگه نگفتین ساعت شش می رسه؟ الان که شش و نیمه!» و چشمش را از ساعت دیواری می گیرد و به مادر نگاه می کند.

در کتاب من مرده بودم که هانیه عاشقم شد مخاطب چهارده داستان کوتاه خواندنی از محسن حکیم معانی خواهید بود؛ آثاری جذاب که با نثر شوخ و سرزنده ی خود، به مذاق اغلب مخاطبینِ داستان خوان خوش خواهند نشست.

درباره کتاب من مرده بودم که هانیه عاشقم شد

من مرده بودم که هانیه عاشقم شد
در کوچه برف می بارد
گُرگاو
ممیز
سرطان خواب
ماشین قرمز
سرخِ سترون
انقلاب شخصی آقای خ
رسالۀ الحصر
متن رسالۀالحصر
موش ها همیشه هستند
سوگواری
هذیان پراکندۀ اشراق
حقوق شهربندی
آشوب بَردابَرد



منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%85-%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D9%85-%D8%B4%D8%AF/book/69260«دیر نکرده، احتمالاً ترافیکه. تو این برف ترافیک سنگین می شه. تا برنامه هم که هنوز یک ساعتی مونده.»

فهرست مطالب کتاب

از میان آثار محسن حکیم معانی می توان به سه کتاب با عناوین پیش رو اشاره کرد: «میم عاشقی»، «من مرده بودم که هانیه عاشقم شد» و «افشاربندان».

در بخشی از کتاب من مرده بودم که هانیه عاشقم شد می خوانیم

مادر که از آشپزخانه می آید هر سه نفر نگاهش می کنند. می آید و مستقیم می رود می نشیند روی یکی از صندلی های میز ناهارخوری روبه روی پدرام.

«هنوز داره برف می آد؟» این را شهرزاد می گوید که روی مبل تکی استیل نشسته و برشی از سیب را سر چاقو زده و به دهان می برد.

معرفی کتاب من مرده بودم که هانیه عاشقم شد

پارسا کتش را می گذارد روی مبل کنار بخاری و همچنان که ایستاده و دوباره دستش را روی بخاری به هم می مالد، می گوید: «شدیدتر هم شده. اگه تا صبح همین طور بیاد فردا مدرسه ها رو تعطیل می کنن.» و به پدرام نگاه می کند که روی صندلی پشت میز ناهارخوری هشت نفره نشسته و کله اش توی گوشی است.

در تراس باز می شود و پارسا در حالی که از سرما می لرزد، وارد اتاق می شود. در را پشت سرش می بندد و یک راست می رود سمت بخاری قهوه ای گوشۀ هال.

علاقه مندان به داستان های کوتاه و دنبال کنندگان ادبیات امروز ایران، دو گروه از مخاطبین اصلی کتاب من مرده بودم که هانیه عاشقم شد از محسن حکیم معانی اند.

با محسن حکیم معانی بیشتر آشنا شویم

محسن حکیم معانی داستان نویس و صداپیشه ی موفق ایرانی است. او به سال 1354، در شهر زیبای یزد دیده به جهان گشوده است. تحصیلات آکادمیک حکیم معانی (تا مقطع کارشناسی) در رشته ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران پی گرفته شده و به اتمام رسیده است.

آنچه در ادامه می بینید، عناوین برخی دیگر از قصه های خواندنیِ حاضر در مجموعه داستان پیش روست: «در کوچه برف می بارد»، «ممیز»، «موش ها همیشه هستند» و «سوگواری».

کتاب من مرده بودم که هانیه عاشقم شد مناسب چه کسانی است؟

داستان اول مجموعه ی پیش رو، «من مرده بودم که هانیه عاشقم شد» نام دارد. راوی این داستان روح نویسنده ای تازه درگذشته است که از آسمان به نظاره ی زمین و نقلِ مشاهدات خود نشسته است. شخصیت مرکزیِ حکایتی که او تعریف می کند دختری جوان به نام هانیه است که اندکی پس از مرگ جناب نویسنده (همان روح - روایِ ماجرا!) پا به یک کتابفروشی گذاشته و سراغ آخرین اثر به چاپ رسیده از او را می گیرد.

کتاب من مرده بودم که هانیه عاشقم شد (منتشرشده به سال 1398) مجموعه ای متشکل از چهارده داستان کوتاهِ خواندنی از محسن حکیم معانی است. قصه های موجود در اثر پیش رو، علی رغم تفاوت های سبکی و موضوعی ای که با یکدیگر دارند، حال وهوایی واحد را به مخاطب القا می کنند؛ حال وهوایی شادمانه و خوش که بیش از همه در قلم پرجنب وجوش نویسنده نمایان گشته است.