بروزرسانی: 27 آذر 1404
معرفی و دانلود کتاب نفرین شده | لی کنی | انتشارات افرا
معرفی کتاب نفرین شده
کتاب نفرین شده به قلم لی کنی، اثری در ژانر وحشت است؛ داستانی ترسناک و هول انگیز درباره ی شخصیتی به نام کورتیس که وقتی جعبه ای منحوس را از دست زنی می گیرد موجودی پلید و شیطانی وارد زندگی می شود. این موجود شیطانی رفته رفته کنترل اوضاع را در دست می گیرد و شرایط را برای کورتیس دشوار می کند. ازاین رو، کورتیس مجبور می شود پیش از آنکه زندگی اش برای همیشه تغییر کند، دست به کار شود.
درباره ی کتاب نفرین شده
لی کنی (Leigh Kenny) در کتاب نفرین شده (Cursed) داستان پاکبانی به نام کورتیس را در شهر کوچکِ اوک ریور روایت می کند. کورتیس یک روز به همراه دوست و همکار صمیمی اش، تیم، درحال جمع کردن آشغال ها بودند که زنی یک جعبه به کورتیس می دهد و می گوید که زباله است. اما این زن، که به نظر کورتیس دیوانه است، از او می خواهد تا خودش جعبه را طلب کند نه اینکه به اجبار آن را به او دهد. کورتیس نیز از زن می خواهد که جعبه را به او بدهد. ولی نمی داند که این جعبه ی منحوس قرار است چه به روزگار و زندگی اش بیاورد. آخر همان شب که جعبه را از آن زن گرفت، متوجه می شود که ناخواسته نفرینِ موجودی به اسم روح خوار را که در این جعبه بوده، پذیرفته است. اکنون این موجود شیطانی قرار است تا ابد با او بماند مگر اینکه کورتیس فرد مفلوک و سیاه بخت دیگری را پیدا کند تا جعبه را به او دهد.

کورتیس مرد خوب و مهربانی است که همراه نامزدش در آپارتمانی زندگی می کند، همچنین برای همکارش، تیم، نیز دوست خوبی است. ولی از وقتی این جعبه وارد زندگی اش شده، همه چیز دگرگون شده و خواب شب را از او گرفته است. لنی کنی نویسنده ی کتاب نفرین شده شخصیت کورتیس را مظلوم و با هوشی متوسط خلق کرده است. ازاین رو، وقتی جعبه را از آن زن می گیرد، همان لحظه ی اول متوجه نمی شود که نفرین شده و در خطر است. این موجود پلید و شیطانی چند باری او را وحشت زده می کند. کورتیس تلاش می کند جعبه را جابه جا کند، ولی نتیجه ای نمی گیرد و از طرفی، آن قدر ترسیده که نه می تواند حرفی به همکارش بزند و نه چیزی به نامزدش، لیلا بگوید. کورتیسِ کتاب نفرین شده در اینجا باید دست به کاری بزند و فکر چاره کند. کورتیس، شخصیت دوست داشتنی کتابِ لی کنی، به خاطر عواقب کارهایی که برای رهایی از این نفرین انجام داده، مأیوس شده و شکست را می پذیرد.
کتاب نفرین شده، نخستین رمان کوتاه لی کنی است. لی کنی با قلم شیوا و توصیفات پر از جزئیاتش توانسته فضای اثرش را خوف \u200eانگیز و دلهره آورتر کند. ایده ی نویسنده برای این اثر واقعاً ترسناک است؛ چرا که توانسته با ساخت و پرداخت خوب و تعلیق های مناسب و به جا، مثل گذاشتن یک تار موی چسبیده در داخل جعبه، کتاب را وحشت آورتر و هیجان انگیزتر کند. خالی ازلطف نیست که اشاره کنیم لی کنی کتابش را با زنی شروع می کند که برای رهایی از این نفرین دست به خودکشی می زند و این صحنه به همان اندازه تاریک و سیاه است که خود موجود شیطانی تیره و تاریک است. قلم نویسنده، چنان که پیش تر به آن اشاره شد، قدرتمند است و شخصیت ها با انسان های دنیای واقعی تفاوتی ندارند؛ از این بابت که آن ها نیز نقص هایی دارند و کامل نیستند و همین مورد یکی از مهم ترین نکات داستان کتاب نفرین شده است. یکی دیگر از نکات حائز اهمیت این کتاب که لی کنی به خوبی توانسته از پس آن بربیاید، خلق فضایی حیرت آور است که حس و حال وحشت را بی کم وکاست به مخاطب منتقل می کند.

لی کنی تمام همّ وغمّ خودش را برای خلق صحنه های پر از جزئیات خوفناک نکرده و به بسط و گسترش شخصیت ها هم پرداخته است. نویسنده تا جایی به رشد شخصیت هایش می پردازد که نمی توانید با آن ها باتوجه به اتفاقاتی که برایشان در طول کتاب می افتد، هم ذات پنداری نکنید و دلتان برای آن ها نسوزد و نسبت به مصیبتی که می کشند بی تفاوت باشید. نویسنده با هوش سرشار و آگاهی بالای خود از عناصر ژانر وحشت، موفق به خلق رمانی مثال زدنی در این سبک شده که موقع خواندن آن نمی توانید راحت از آن دل بکنید و تا مدت های مدید در ذهنتان می ماند. این اثر اکنون با ترجمه ی عقیق ملاآقاجان زاده که به یاری نشر افرا چاپ و منتشر شده و در اختیار شما علاقه مندان به ژانر ترسناک قرار گرفته است.
کتاب نفرین شده برای چه کسانی مناسب است؟
اگر از طرفداران داستان های ترسناک هستید که موجودات شیطانی و ارواح در آن حضور داشته باشند و نتوانید از کتاب دل بکنید، از خواندن این رمان کوتاه غافل نشوید.
در بخشی از کتاب نفرین شده می خوانیم
کمیته ی شهر شروع به تزیین جشنواره ی بهار آینده کرده بود؛ جشنواره ای که هر سال در شهر کوچک آن ها برگزار می شد. هیچ کس کاملاً به یاد نمی آورد که این جشن چگونه شروع شده بود، اما حالا به یک رویداد برجسته ی سالانه برای ساکنان تبدیل شده بود. حتی آن هایی که مدت ها بود برای شروع یک زندگی جدید در جای دیگری ساکن شده بودند، دسته دسته برای جشن سالانه ی بهار برمی گشتند. طناب ها به اطراف کشیده شده بودند و نردبان ها همچنان به طور نامطمئنی به دیوار تکیه داده شده بودند چون داوطلبان هنوز داشتند پرچم ها و چراغ های رنگی را در امتداد گذرگاه اصلی آویزان می کردند.
خیابان اصلی مملو از فروشگاه هایی بود که با افتخار پوسترهایی را به نمایش می گذاشتند که جزئیات مربوط به جشن بهار را اعلام می کرد؛ فروشگاه هایی کوچک که تقریباً همه چیز را در قفسه های به هم ریخته می فروختند، رختشوی خانه ای که به طرز عجیبی همیشه موسیقی تکنو می نواخت، شعبه ی اول بانک خانواده با نمای باشکوهش، فروشگاهی که توسط مرد میانسال سفیدپوستی اداره می شد؛ مردی که آنقدر تلاش می کرد تا از باب مارلی تقلید کند که کارش خجالت آور بود، مغازه ی کنجکاوی فروشی کوچک عجیب وغریب که به شدت بوی بخور و ادویه می داد و رستوران ها، رستوران های زیاد.
برای یک شهر کوچک، اوک ریور بیشتر از سهم عادلانه ی خود غذاخوری داشت؛ از رستوران ایتالیایی کوچک و سنتی خانوادگی با سفره های شطرنجی قرمز و سفید گرفته، تا اغذیه فروشی های متعدد در امتداد خیابان اصلی و سایر نقاط شهر. دو رستوران چینی و یک کافه ی کوچک، اما پرجنب وجوش اتیوپیایی هم وجود داشت. با احتساب یک یا دو غذاخوری قدیمی، یک نانوایی و یک مک دونالدز، شهری کوچک با کلی انتخاب فراوان برای مشتریان گرسنه بود.
همه ی سطل های زباله پر از مواد غذایی فاسد و ته مانده ی بشقاب ها بود. سطل های غذاخوری ها با بوی تعفن دائمی به زندگی خود ادامه می دادند. از سطل ها بخاری مسموم بلند می شد و بالای آن ها پر از مگس بود که بدون جهت مشخص با تنبلی به این طرف و آن طرف حرکت و وزوز می کردند.
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D8%AF%D9%87/book/90396